سفارش تبلیغ
صبا ویژن

88/4/22
10:36 صبح

خبر ممنوعیت صدور ویزای دیپلماتهای ایرانی یک شیطنت رسانهای است

بدست شاپور در دسته

تکرار// یک منبع آگاه:
خبر ممنوعیت صدور ویزای دیپلمات‌های ایرانی یک شیطنت رسانه‌ای است

خبرگزاری فارس: یک منبع مطلع گفت: خبر روزنامه فایننشال تایمز آلمان مبنی بر تصمیم اتحادیه اروپا در زمینه ممنوعیت صدور ویزای دیپلمات‌های ایرانی، صرفاً یک گمانه‌زنی رسانه‌ای و شیطنت‌های خاص آنها است.


به گزارش خبرگزاری فارس، یک منبع مطلع در امور اتحادیه اروپا در بروکسل با اشاره به اینکه تاکنون خبر موثقی که مؤید اتخاذ تصمیم مذکور از سوی اتحادیه اروپا باشد، دریافت نکرده‌ایم،‌ اظهار داشت: انتشار خبر فوق صرفاً گمانه‌زنی رسانه‌ای و شیطنت‌های خاص آنها است.
وی افزود: همانگونه که بارها به اثبات رسیده‌ است، اتحادیه اروپایی در صورت اتخاذ چنین رویکرد تقابلی در قبال ملت ایران، خود بیش از همه متضرر شده و یقیناً با پاسخ مناسب و مقتضی از سوی جمهوری اسلامی ایران روبه‌رو خواهد شد.

88/4/22
10:35 صبح

گزیده سرمقاله برخی از روزنامههای صبح امروز کشور

بدست شاپور در دسته

گزیده سرمقاله‌ برخی از روزنامه‌های صبح امروز کشور

خبرگزاری فارس: برخی روزنامه های صبح امروز سرمقاله های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

* رسالت
روزنامه رسالت در سرمقاله امروز خود با عنوان "آتش بازی فرزندان مائو " آورده است: مشخص نیست چرا هر کس می خواهد از چین سخن بگوید خود به خود گریزی به دوران مائوتسه تونگ یا حتی “سون یات سون”می زند و از جنبش بوکسورها و شورش دهقانان علیه حکومت وقت چیانگ کای شک سخن می گوید! بر هیچ کس پوشیده نیست که چگونگی پیروزی مائوئیستها در انقلاب سال 1949 و چگونگی تکیه بر “ فرهنگ” به عنوان عنصری که می‌تواند بر اقتصاد سوسیالیستی تاثیر گذارد بحثهای پرطرفدار و جذابی هستند اما تاریخ پرافت و خیز سرزمین چین مانعی در برابر تمرکز بر شرایط فعلی این کشور ایجاد نخواهد کرد.
کشتار بی رحمانه مسلمانان اویغور در شهر ارومچی،واقع درایالت سین کیانگ مسئله ای نیست که نسل چهارم کمونیستهای چین بتوانند با استناد به سیاست درهای باز آن راتوجیه نمایند.!خشونت‌های شهر ارومچی در اعتراض به کشتار کارگران اویغور در یک کارخانه در 26 ژوئن(5 تیرماه) آغاز شد. این اعتراضات سپس به سرتاسر شهر کشیده شد و به آتش کشیده شدن خودروها و شکسته شدن شیشه‌ها انجامید.بسیاری از مسلمانان اویغور معتقدند که حزب کمونیست چین سعی دارد اعتقاد اسلامی، زبان و فرهنگ آنها را نابود کند اما در عوض دولت چین معتقد است که اویغورها باید به خاطر توسعه اقتصادی سریع ایالت سین کیانگ که به احداث مدارس، بزرگراهها،و... در این منطقه کوهستانی وسیع انجامیده، سپاسگزار باشند.در هر صورت هو جین تائوو ون جیابائو به عنوان رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری خلق چین باید فضای مناسبی را جهت طرح دغدغه های مسلمانان اویغور فراهم می آوردند تا شاهد بروز فاجعه ای سخت علیه مسلمانان چینی نباشیم.بنابر این کمونیستهای پکن هیچ گونه توجیهی در خصوص خشونت علیه اویغورها ندارند.اویغورها در ایالت سین کیانگ حدود 9 میلیون نفر جمعیت دارند.
مسلما این جمعیت (که البته در قیاس با جمعیت میلیاردی چین اقلیتی کوچک محسوب می شود)از حکومت مرکزی خودانتظاراتی دارد که پاسخ این انتظارات سرکوب نیست.درگیریهای ارومچی میان او یغور‌های مسلمان و هان ‌های کمونیست رخ داده و در آن بیش از هزارمسلمان کشته و زخمی گردیده اند.فاجعه ای که جای هرگونه توجیهی را از سوی مقامات ارشد چینی می بندد.
اویغورهای چینی برادران و خواهران مسلمان ما هستند و مصالحه در خصوص خون به ناحق ریخته شده آنها روا نیست.در این خصوص لازم است کمونیستهای چین سه نکته را مدنظر قرار دهند:
-1مسلمانان جمهوری اسلامی ایران به هیچ عنوان نسبت به حکومت مرکزی چین نگاه صفر یا صد نداشته و عطای خشونتهای ضداسلامی علیه اویغورها را به لقای رفتارهای سیاسی پکن نمی بخشند.بر این اساس رئیس جمهور و نخست وزیر جمهوری خلق چین باید نسبت به خشونت علیه مسلمانان این کشور پاسخگو باشند.هوجین تائو و ون جیابائو “ملزم”به این پاسخگویی هستند و مسلمانان آگاه ایران و جهان در این خصوص کوچکترین درصدو درجه ای از اختیار را برای پکن قائل نمی باشند.همچنین مسلمانان دنیا بی صبرانه در انتظار عذرخواهی رسمی پکن هستند.
-2اگرچه شهر ارومچی و ایالت سین گیانگ باتحت تدابیر شدید امنیتی آرام است،اما مطالبات اصلی ایغورهای مسلمان که یکی از آنها مشارکت در پستهای سیاسی و اجتماعی می باشد به قوت خود باقی است.کمونیستهای پکن ناچارند جهت پیشگیری از تکرار حوادث اخیر نسبت به این مطالبات پیگیر وحساس باشند.در غیر این صورت وقوع درگیریهای مجدد میان اویغورهای مسلمان و هان های کمونیست غیر قابل اجتناب بوده ومسئولیت فجایع احتمالی بعدی نیز(مانند این بار) بر عهده حکومت مرکزی چین خواهد بود.
-3چین به صورت بالقوه می توانست در دورانی که ایالات متحده آمریکا و کشورهای اروپایی مرتکب قتل و غارت در عراق،افغانستان، لبنان، فلسطین، سودان، پاکستان،سومالی و... مرتکب گردیده ومورد نفرت شدید ملتهای جهان قرار دارند،به نمادی از احترام به حقوق بشر واقعی در نظام بین الملل تبدیل شود.اما کشتار مسلمانان اویغور این فرصت طلایی را از فرزندان مائو سلب نمود.اگرچه آب رفته را نمی توان به جوی بازگرداند،اما دلجویی از بازماندگان اویغور ،تامین خواسته های مسلمانان و ایجاد برابری های سیاسی در خصوص آنها می تواند تاحدودی جبران کننده فجایع اخیر ایالت سین کیانگ باشد.مقامات حزب کمونیست چین نیز به خاطرداشته باشند که آتش بازی آنها علیه اویغورهای بی دفاع دل مسلمانان جهان را به درد آورده است و نمی توان این نارضایتی عمومی را کتمان نمود.

* کیهان
روزنامه کیهان در یادداشت روز خود با عنوان "در دفاع از واقعیت " به قلم مهدی محمدی آورده است: تحلیل محافل غربی از مسائل ایران هرگز آنقدر دقیق نبوده که بتوان آن را به عنوان یک نگاه استراتژیک جدی گرفت. غربی ها همواره از تحولات ایران «چیزکی» می فهمیدند و خودشان هم می دانستند و می گفتند که آنچه می دانند در قیاس با آنچه نمی دانند ولی باید بدانند تقریبا هیچ است. یک بار یکی از تحلیلگران مسائل ایران در واشینگتن گفته بود ما اگر «ندانسته هایمان درباره ایران» را زیر پایمان بگذاریم، سرمان به سقف آسمان خواهد خورد و بعد توصیه کرده بود امریکا قبل از هر اقدامی درباره ایران، فکری به حال پر کردن این شکاف اطلاعاتی عمیق بکند. از دید این دسته از تحلیلگران -که تعداد آنها در امریکا و اروپا کم نیست- اقداماتی مانند گشایش یک دفتر دیپلماتیک در تهران که بتواند گزارشی از«متن وقایع» ارسال کند و مذاکره مستقیم -حذف واسطه ها- با ایران، قبل از آنکه ارزش دیپلماتیک داشته باشد ارزش اطلاعاتی دارد و به امریکایی ها کمک می کند از توهم درباره ایران خارج شوند و «با چشم باز جلو بروند».
پی گیری آنچه غربی ها این روزها درباره ایران می گویند نشان می دهد چشم هایشان در ایران نه فقط بازتر نشده بلکه همان مختصر دید سابق خود را هم بالکل از دست داده اند. وقتی کسی محیطی را نمی بیند (یا درست نمی بیند) ولی اصرار دارد درباره آن تحلیل های کشاف ارائه کند، لاجرم به دام مالیخولیا خواهد افتاد و این اتفاقی است که اکنون درباره اکثر امریکایی ها و اروپایی هایی که خود را کارشناس امور ایران فرض می کنند، رخ داده است.
یکی - دو گزارش منتشر شده وجود دارد که نشان می دهد سرویس های اطلاعاتی غربی، از قبل -والبته با خشم و ناامیدی- می دانستند که احمدی نژاد انتخابات ریاست جمهوری در ایران را خواهد برد. لااقل در مورد سازمان سیا، روزنامه واشینگتن پست جزئیاتی از تحلیل داخلی آن در مورد قطعی بودن پیروزی احمدی نژاد را هم منتشر کرد. با این حال، رسانه های غربی که بعید است از تحلیل دستگاه های امنیتی کشورهای خود بی خبر بوده باشند، از چند روز قبل از انتخابات میرحسین موسوی را پیروز قطعی انتخابات خواندند و پیشاپیش به تحلیل شرایط ایران پس از روی کار آمدن دولت اصلاح طلب مشغول شدند. وقتی کسی می داند کاندیدایش انتخابات را خواهد باخت اما پی در پی در گوش او و دیگران می خواند که همه چیز تمام است و پیروزی مبارک باد، چه هدفی می تواند داشته باشد؟! آیا اگر فرض کنیم او در حال عملیات روانی روی کاندیدای مورد نظر و هوادارانش، برای ایجاد ناآرامی پس از اعلام نتیجه انتخابات بوده، حرف نامعقولی زده ایم؟ این نکته را داشته باشید.
در روزهای اخیر، لب لباب قریب به اتفاق تحلیل های رسانه های غربی درباره ایران این است که نتیجه انتخابات 22 خرداد، یک شکاف عمیق درون نظام ایران از یک طرف و در متن جامعه ایرانی از سوی دیگر پدید آورده که به هیچ شکلی قابل رفوکاری نیست. این شکاف به تولید انواعی جدید از اعتراض و ناآرامی در ایران منجر خواهد شد که حکومت از مهار آن ناتوان است و نهایتا در زمانی نه چندان بلند «بحران مشروعیتی» غیر قابل علاج برای کل نظام بوجود می آورد. این تحلیل البته کمی جدید است. تا یک هفته پیش، رسانه های غربی و سوپر تحلیلگران امور ایران، با مشاهده چند فقره آتش سوزی در خیابان های تهران، با ذوق زدگی تمام از وقوع یک انقلاب در ایران و فروپاشی قریب الوقوع نظام جمهوری اسلامی خبر می دادند. اکنون اما پس از گذشت چند روز و با مشاهده اینکه پروژه «انقلاب بزرگ» (؟!) بیشتر از یک هفته دوام نیاورده و همه چیز در تهران کاملا عادی است، ظاهرا تصمیم گرفته اند وقوع انقلاب را کمی عقب بیندازند و مخاطبان خود را به «آینده» ارجاع بدهند! تنها با مطالعه سیر این تحلیل ها و تامل در آن است که خواهیم فهمید که اولا غربی ها تا چه حد از درک حقیقت آنچه در ایران می گذرد عاجزند و ثانیا اهداف واقعی خودفریبی هایی از این دست چیست. چرا رسانه های غربی در حالی که می دانستند موسوی انتخابات را باخته، همه انرژی خود را بر مسلم جلوه دادن پیروزی او متمرکز کردند؟ چرا نا آرامی هایی محدود در برخی مناطق تهران را انقلاب خواندند و مهم تر از همه چرا با وجود این همه سوء تفاهم و لطیفه گویی که نشان دهنده عمق ناآگاهی آنها از توانایی های نظام جمهوری اسلامی برای حل مسائل داخلی خود و جنس پیوندهای مردم و نظام است، اکنون به خود حق می دهند درباره آینده نظام ایران پیشگویی کنند؟
کلید فهم مسئله اینجاست که رسانه ها و تحلیلگران غربی یا قادر به تفکیک پروژه هایی که توسط دولت های خود آنها برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی طراحی و اجرا شد و البته ناکام ماند، از «واقعیات» ایران نیستند یا خود را به نفهمی زده اند. آشوب در ایران پروژه غرب و برخی عوامل آگاه یا ناآگاه داخلی بود نه واقعیتی برخاسته از متن جامعه ایرانی. بی بی سی و شبکه رادیو تلویزیونی فارسی زبانان آمریکا می توانند صبح تا شام از افسانه هایی مانند «خیل کشتگان»، «حضور میلیونی معترضان در تهران»، «همه ایران یکپارچه اعتراض است» و لطیفه های دیگری از این دست حرف بزنند و می زنند. مهم این است که ببینیم واقعیت چیست و این رسانه ها تا چه حد خیالات پریشان و آرزوهای ناکام مانده خود را به نام واقعیت جا می زنند. حقیقت این است که اکنون قریب به اتفاق کسانی که به کسی غیر از محمود احمدی نژاد رای داده اند پذیرفته اند که نظام رای آنها را خوانده و چیزی را از قلم نینداخته است. این عده در نظرسنجی هایی که اخیرا انجام شده ضمن اذعان به اینکه رای آنها خوانده شده این را هم پذیرفته اند که این رای برای رییس جمهور شدن کاندیدای آنها کافی نبوده و اگرچه 13 میلیون رای کمی نیست، اما کس دیگری هست که رای بیشتری آورده است. مطابق همین نظرسنجی ها مردم ایران تقلب را بازی سیاسی و جرزنی بازندگان می دانند و تاکید می کنند که اگر واقعا خطایی به این بزرگی رخ داده بود مدعیان نباید برای اثبات جزئی از آن این همه به زحمت می افتادند و آخر کار هم ناکام می ماندند. حتی سیاسیونی هم که تا چند روز بعد از انتخابات تصور می کردند کل مملکت صندوق رای سر کوچه آنهاست اکنون درگوشی به هم می گویند «انتخابات سالم بوده و داستان ابطال را باید کنار گذاشت». غربی ها اما اگر خوش بین باشیم به دلیل ناآشنایی عمیق با آنچه واقعا در ایران می گذرد و اگر بدبین باشیم با هدف ایجاد فتنه، علاقه ای به ترک داستان سرایی و رجوع به واقعیات از خود نشان نمی دهند. در حالی که آشوب یک پروژه بوده و خنثی شده، صبح تا شب می گویند«مردم» به اعتراضات خیابانی خود ادامه خواهند داد! ایران 70 میلیون جمعیت دارد. چرا در روز 18 تیر 88 با وجود آن همه انرژی که ماشین پروپاگاندای غرب مصرف کرد 700 نفر هم به خیابان نیامدند؟ این مردم کجا هستند تهرانی ها آنها را نمی بینند اما بی بی سی و VOA هر روز از قول آنها بیانیه می دهند و خطابه می خوانند؟!
نگاه پروژه ای ابهام را حل می کند. تا دیروز پروژه ای وجود داشت برای ناآرام کردن ایران و بلکه وارد آوردن ضربات اساسی به امنیت کشور و امروز هم پروژه ای هست برای بی اعتبار نشان دادن دولت در داخل و خارج از ایران. مجری هر دو پروژه دشمن است و تعداد معدودی نوکر بی یا با جیره و مواجب در داخل. اما رسانه های غربی که نمی توانند بگویند اول و آخر همه این داستان ها خودمان هستیم پس چاره ای نمی ماند الا اینکه توهمات خود را به خواسته های موجودی خیالی به نام «مردم» نسبت بدهند که معلوم نیست کیست و کجاست. واقعیت اما در هر حال خود را به عملیات روانی تحمیل خواهد کرد. واقعیت این است که پروژه آشوب هرگز بدنه مردمی پیدا نکرد چون مردم عادی آشوبگر نیستند و اگر هم اعتراضی داشته باشند راه برطرف شدن آن را مسدود نمی بینند. پروژه دوم هم ناکام خواهد ماند چون اعتبار و مشروعیت دولت به رایی است که مردم ایران «واقعا» در صندوق ریخته اند و آنها هم خود خوب می دانند به چه کسی رای داده اند. این اعتبار اجتماعی به مثابه پشتوانه ای بی ماننند برای دولت در اتخاذ تصمیمات بزرگ عمل خواهد کرد و هر لحظه ضرورت پیدا کند قابل به صحنه آمدن است.
فیلسوفان می گویند فهم ما از واقعیت شاید، اما خود واقعیت هرگز خطا نمی کند.

* جمهوری اسلامی
روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله امروز خود با عنوان "افغانستان باتلاقی مخوف تر از عراق " آورده است: رئیس جمهور آمریکا دیروز گفت : « روزهای سختی برای آمریکا در افغانستان در پیش است . » این سخن اوباما نشان می دهد شرایط در افغانستان به سرعت برای نیروهای غربی وخیم می شود . طی 10 روز اخیر 15 نظامی انگلیسی در افغانستان کشته شده اند . این موضوع افکار عمومی انگلیس را شدیدا علیه دولتمردان آن کشور برانگیخته است . این درحالی است که وضعیت نیروهای آمریکایی نیز بهتر از انگلیسی ها نیست و طبق آماری که هفته جاری وزارت دفاع آمریکا اعلام کرد شمار کشته های ارتش آمریکا در جنگ افغانستان به 657 نفر رسیده است .
هم اکنون حدود 68 هزار نظامی آمریکایی و 9 هزار نظامی انگلیسی در کنار شمار دیگری از نیروهای کشورهای عضو ناتو در نقاط مختلف افغانستان مستقر هستند.
هشت سال قبل دولت تحت سیطره جناح جنگ طلب آمریکا به بهانه انفجارهای 20 شهریور 1380 نیویورک به افغانستان لشکرکشی کرد. بهانه ای که پس از گذشت هشت سال همچنان در هاله ای از ابهام قرار دارد و بسیاری از صاحبنظران و کارشناسان آن حادثه را ساخته و پرداخته سازمان های جاسوسی خود آمریکا و رژیم صهیونیستی می دانند که با هدف دستیابی به اهدافی خاص طرح ریزی و اجرا شد.
در آن زمان جرج بوش رئیس جمهور جنگ افروز آمریکا با سواستفاده از فضایی که پس از انفجارهای نیویورک پدید آمد و با سوار شدن بر موج خشم جامعه آمریکا ولی البته با هدف تامین منافع دراز مدت آمریکا در منطقه خاورمیانه و تثبیت موقعیت متزلزل رژیم صهیونیستی به افغانستان لشکرکشی کرد.
جرج بوش زمانی که نیروهای ارتش آمریکا رابه افغانستان گسیل کرد با تکبر و غرور وعده داد به زودی نه تنها ارتش آمریکا را بر کل افغانستان مسلط خواهد ساخت بلکه با از بین بردن طالبان و القاعده و کشتن و یا دستگیری رهبران آن ها علاوه بر آن که خطر تروریسم را برای همیشه از بین خواهد برد جامعه ای نمونه در افغانستان ایجاد خواهد کرد که دیگر کشورها آرزوی آنرا داشته باشند.
اکنون پس از گذشت هشت سال نه تنها این وعده ها محقق نشده بلکه نقشه طراحی شده توسط شبکه های صهیونیستی شخص بوش را با خفت و خواری از کاخ سفید بیرون راند و به عنوان میراثی شوم و اسف بار برای خلفش اوباما به ارث رسید.
علاوه بر آن این ماجراجویی کشور و مردم افغانستان را نیز به مصیبتی گرفتار ساخته است که نقطه پایانی برای آن در آینده ای نزدیک متصور نیست . اکنون مردم افغانستان نه تنها باید حملات شورشیان وابسته به طالبان و القاعده را تحمل کنند بلکه همواره مورد حمله نیروهای خارجی مستقر در افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم قرار می گیرند که تاکنون صدها غیرنظامی افغان قربانی این حملات وحشیانه شده اند.
حضور ناخواسته و تحمیلی نیروهای بیگانه در افغانستان نه تنها امنیت و آسایشی برای افغانی ها به ارمغان نیاورده است بلکه امروزه افغان ها باید ننگ مداخله بیگانگان در جزیی ترین امور داخلی شان را نیز تحمل کنند. در شرایطی که اوضاع برای نظامیان خارجی مستقر در افغانستان روز به روز وخیم تر می شود و باتلاق افغانستان اکنون مخوف تر از عراق برای دولتهای آمریکا است به نظر می رسد انگلیسی ها پس از سقوط دولت تونی بلر باید یک دولت دیگر را نیز قربانی این مداخله جویی بدفرجام کنند. اکنون گزارش های رسیده از لندن حاکی است دولت گوردون براون به شدت تحت فشار قرار دارد . افزایش آمار تلفات نظامیان انگلیس در افغانستان به 179 نفر که بیش از تلفات ارتش انگلیس در عراق است اکنون زنگ خطر را به طور جدی برای لندن به صدا درآورده است . کشته شدن 8 نظامی انگلیسی در یک روز در هفته گذشته چشم انداز بسیار تیره ای را برای نظامیان انگلیسی مستقر در افغانستان ترسیم می کند. علاوه بر کشته ها شمار مجروحان انگلیسی در جنگ افغانستان نیز به رقم کم سابقه 200 نفر در طول 6 ماه گذشته رسیده است . اخیرا یکی از افسران ارشد ارتش انگلیس که به دلیل فضاحت های اخیر در افغانستان حضور در ارتش را رها کرده در مقاله ای اعلام کرد ارتش انگلیسی از غرور و رهبری فاسد رنج می برد.
رهبر حزب لیبرال دمکرات انگلیس نیز در حمله ای شدیداللحن به دولت انگلیس کشته شدن نظامیان انگلیسی در افغانستان را بهبود خواند. اظهارات این سیاستمدار انگلیسی در پاسخ به سخنان وزیر خارجه انگلیس بود که عنوان کرده بود مشارکت انگلیس در جنگ افغانستان برای جلوگیری از عملیات تروریستها علیه غرب از جمله انگلیس است .
این شرایط نشان می دهد که افغانستان درحال تبدیل شدن به بحرانی بزرگتر از عراق برای کشورهای غربی دخالت کننده در افغانستان به خصوص آمریکا و انگلیس است . این واقعیت را می توان از اعتراف های براون و اوباما به خوبی دریافت . نخست وزیر انگلیس در جریان حضورش در اجلاس گروه هشت تصریح کرد ارتش انگلیس تابستان بسیار سختی در افغانستان خواهد داشت . اینکه باراک اوباما نیز روز گذشته گفته است ارتش آمریکا راهی طولانی و به شدت دشوار در افغانستان در پیش خواهد داشت همین واقعیت را نشان می دهد.
در همین حال به اعتراف منابع اطلاعاتی و نظامی غرب طی ماههای اخیر حملات بر ضد نیروهای غربی در افغانستان باشدت بی سابقه ای افزایش یافته است . این منابع پیوستن شمار زیادی نیروهای تازه نفس از افراد عادی به شورشیان طالبان را از عوامل این موضوع می دانند و دلیل آن را خشم رو به تزاید مردم افغانستان از عملیات نیروهای غربی و کشته شدن غیرنظامیان افغانی عنوان کرده اند.
آنچه مسلم است این است که غرب در افغانستان به مفهوم کامل مستاصل شده بگونه ای که هرگونه عقب نشینی در وضعیت فعلی گروههای شورشی را بر افغانستان مسلط خواهد کرد که قطعا پذیرش آن از یکطرف به معنی زیربار یک ننگ بزرگ رفتن از سوی غرب است و از طرف دیگر هرگونه تلاش غرب برای افزایش نیرو و تشدید عملیات نیز افزایش خشم و قیام مردمی در افغانستان را موجب می شود که در نهایت شرایط را بحرانی تر می کند.

* مردمسالاری
روزنامه مردمسالاری در یادداشت روز خود با عنوان "ما به این وضع صدا و سیما عادت کرده ایم "به قلم حمیدرضا شکوهی آورده است: درباره عملکرد رسانه ای که قرار است ملی باشد اما به زعم بسیاری از صاحب نظران، کارشناسان و مردم، ملی نیست، به ویژه در زمان برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دهم و رخدادهای پس از آن، بسیار گفته و نوشته شده است.
نکته مشترک این نقدها و تحلیل ها این است که صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران در خدمت یک گروه سیاسی قرار گرفته و چه پیش از آغاز تبلیغات انتخاباتی، چه در زمان تبلیغات و چه پس از پایان برگزاری انتخابات، هرآنچه توانسته در تبلیغ یک کاندیدا و نفی سایر کاندیداها- به ویژه کاندیداهای اصلاح طلب- انجام داده است. البته نقدهایی که در مورد عملکرد صدا و سیما صورت گرفته کوچکترین تاثیر مثبتی در عملکرد صدا و سیما نداشته و این رسانه که در میدانی بدون رقیب و انحصاری فعالیت می کند، همچنان عملکرد گذشته خود را ادامه داده و هیچ تلاشی برای اصلاح آن انجام نداده است.
به همین دلیل به نظر می رسد طرح مجدد نقدها و گلایه ها، مصداق آب در هاون کوبیدن باشد. اما آنچه موجب شد بار دیگر به این مساله بپردازیم، اظهارات اخیر عزت الله ضرغامی رئیس سازمان صدا و سیما در نشست سراسری مسئولا ن و مدیران مراکز صدا و سیما در سراسر کشور بود که هفته گذشته مطرح شد اما با توجه به تعطیلات غیر مترقبه هفته گذشته ومسائل مرتبط با آن کمتر مورد توجه قرار گرفت. آقای ضرغامی در آن نشست بار دیگر به تایید عملکرد صدا و سیما پرداخت اما نکاتی در این زمینه همچنان قابل ذکر به نظر می رسد. رئیس صدا و سیما در سخنان خود، از کاهش پوشش فعالیت ها و طرح های عمرانی دولت در هفته های منتهی به انتخابات سخن گفت که به گفته وی با انتقاد جدی دولت نیز روبه رو شد. در این مورد البته مصادیق فراوانی وجود دارد که این ادعا را رد می کند.
واقعیت آن است که پوشش خبری فعالیت های دولت در هفته های منتهی به انتخابات، نه تنها کاهش نیافت بلکه بسیار افزایش داشت واین پوشش هم صرفا مربوط به فعالیت های معمول دولت نبود. بسیاری از این پوشش خبری مربوط به سفرهای انتخاباتی شخص آقای احمدی نژاد به عنوان یک کاندیدای انتخاباتی - ونه رئیس جمهور- بود چرا که سفرهای استانی دولت نهم همزمان با آغاز زمان تبلیغات انتخاباتی به پایان رسیده بود و آنچه پس از آن انجام می شد، نه مربوط به دور سوم سفرهای استانی، بلکه مربوط به سفرهای انتخاباتی بود. ضمن اینکه در این مدت گزارش های خبری و تحلیلی متعددی در تبلیغ عملکرد دولت نهم پخش می شد که اگر چه بعضا دارای تصویری از رئیس جمهور نبود، ولی زمان پخش و محتوای این برنامه ها ماهیت و هدف دست اندرکاران امر از پخش این برنامه ها را آشکار می کرد. به عنوان مثال پس از پخش مناظره های انتخاباتی کاندیداها از شبکه سوم سیما، چند بار شاهد پخش برنامه ای مستند از روستاهای دور افتاده و عملکرد دولت در قبال مردم این روستاها بودیم که پخش آنها بلا فاصله پس از پایان مناظره ها بسیار تعجب برانگیز بود. البته از این دست نمونه ها بسیار است و اگر رئیس سازمان صدا و سیما عملکرد این سازمان در دوران تبلیغات انتخاباتی اخیر را با دوره های گذشته مقایسه کنند، خود به نتایج روشنی دست خواهند یافت. البته در این موضوع تردیدی نیست که کیفیت و کمیت برنامه های تبلیغاتی این دوره از صدا و سیما نسبت به دوره های گذشته بهبود یافته که این امر حاصل تجربیات صدا و سیما در دوره های قبلی انتخابات است، اما قطعا این امر به معنای افزایش میزان بی طرفی رسانه ملی نیست. صدا و سیما در این دوره از انتخابات - چه در زمان تبلیغات انتخاباتی و چه پس از پایان انتخابات- به حدی از موضع بی طرفی خارج شد که حتی فردی همچون علی لاریجانی هم که مدیریت خود وی بر صدا و سیما در زمان خود انتقادات فراوانی را در میان گروه های سیاسی منتقد ایجاد کرده بود به جمع منتقدان صدا و سیما پیوست. اینکه آقای ضرغامی، از انتقاد دولت نسبت به پوشش خبری اندک برنامه های دولت در صدا و سیما هم سخن بگوید چندان موضوع عجیبی نیست و نمی تواند دلیلی بر بی طرفی این رسانه باشد; چرا که اصولا دولت نهم علاقه مفرطی به در اختیار داشتن رسانه ها و تبلیغ عملکرد خود از این طریق دارد و به همین دلیل حاضر نیست از تبلیغ عملکرد خود از طرف صدا و سیما بگذرد. آقای ضرغامی در سخنان اخیر خود از «حضور برنامه ریزی شده، متنوع و جذاب همه بخش های صدا و سیما در روند انتخابات» سخن گفت و برای تایید این گفته، به این موضوع بسنده کرد که «همه نامزدها حتی از یک دقیقه از فرصت های رسانه ای خود چشم پوشی نکردند.» البته این موضوع در صورت وقوع هم نشانه موفقیت صدا و سیما نیست، چرا که صدا و سیما با بهره گیری از امکانات مادی ومعنوی و فضای غیررقابتی و انحصاری، فراگیرترین رسانه داخلی محسوب می شود و فراگیر بودن، لزوما به معنای موفق بودن یا بی طرف بودن نیست. به همین دلیل نامزدها ترجیح می دادند از این امکان که در رسانه فراگیر صدا و سیما برای تبلیغ ایجاد شده استفاده کنند.
اما سخن آقای ضرغامی آنجا نقض می شود که به یاد آوریم در شب پایانی تبلیغات انتخاباتی، وقتی صدا و سیما 20 دقیقه وقت اضافه در اختیار آقای احمدی نژاد قرار داد، سایر کاندیداها به نشانه اعتراض حاضر نشدند از یک دقیقه وقت اضافه ای که برایشان در نظر گرفته شده بود، بهره گیرند و به این ترتیب عملکرد صدا و سیما را در این زمینه با نقد جدی مواجه ساختند.
نکته دیگری که در زمان تبلیغات انتخاباتی برای برخی کاندیداها مشکل ساز شد، قطع برنامه های سیما در زمان پخش برنامه های انتخاباتی آن کاندیداها بود که آقای ضرغامی آن را با «اقدامات جدی خرابکارانه» مرتبط دانسته است اما هیچ گونه پیگیری برای یافتن منشا» این اقدامات صورت نگرفته است.
رئیس سازمان صدا و سیما عملکرد این سازمان در حوادث پس از انتخابات را نیز موفق ارزیابی کرده و گفته: «تلاش گسترده برای رفع شبهات و بازگویی مکرر پاسخ به شبهات اولین وظیفه مهمی بود که شبکه خبر و دیگر شبکه ها در این زمینه با دعوت از حداقل صد شخصیت حقیقی و حقوقی، این مسوولیت را به خوبی انجام دادند». اعتقاد من این است که اگر به جای صد شخصیت حقیقی و حقوقی، هزار شخصیت هم در برنامه های صدا و سیما شرکت می کردند، تاثیر چندانی در روشنگری و پاسخ به شبهات نداشت چرا که تعداد چهره های منتقد و اصلا ح طلبی که برای شرکت در برنامه های صدا وسیما دعوت شده بودند به انگشتان دست هم نمی رسید و زمان دعوت از این چهره ها و پخش برنامه های آنها هم چندان مناسب نبود. در حالی که حامیان کاندیدای پیروز، شبهای متوالی در پربیننده ترین برنامه خبری- گفت وگوی خبری شبکه دوم- در برنامه ای زنده، امکان صحبت بی واسطه با مردم را پیدا کردند و کمتر شاهد حضور فعالا ن سیاسی اصلا ح طلب در برنامه های زنده و پربیننده تلویزیونی بودیم. این که آقای ضرغامی بگوید ما بیش از صد شخصیت را به صداو سیما دعوت کردیم هنر نیست، بلکه هنر آن است که یکی از کاندیداهای معترض را هم به این برنامه ها دعوت کنیم و یک طرفه به قاضی نرویم. این که وزیر کشور یا رئیس ستاد انتخابات در برنامه های متعدد تلویزیونی به تایید عملکرد خود بپردازد، هنر نیست بلکه هنر آن است که صاحبنظرانی همچون وزرای کشور سابق یا دبیر کل حزب مردم سالاری و برخی دیگر از شخصیت های سیاسی را که برای حضور در رسانه ملی هم اعلا م آمادگی کرده بودند به صداو سیما دعوت می کردیم تا به مناظره با مسوولا ن و دست اندرکاران انتخابات می پرداختند. البته سوابق گذشته نشان می داد که نباید از صداوسیما چنین انتظاری داشت و اکنون نیز انتظار نداریم که در صورت «تحلیل همه جانبه حضور تاریخی ملت در انتخابات و مسایل و حوادث پس از آن» که آقای ضرغامی وعده داد «در آینده نزدیک با حضور نمایندگان همه گروهها و جریانات سیاسی» صورت گیرد، اتفاق خاص و غیر منتظره ای رخ دهد و در مشی صداوسیما شاهد تغییر مثبتی باشیم چرا که ما به وضع این رسانه به اصطلا ح ملی عادت کرده ایم. اما این انتظار وجود دارد که رئیس سازمان صداوسیما حداقل یک طرفه به قاضی نرود و به تعریف و تمجید از عملکرد پر از سوال و تناقض سازمان تحت امر خود نپردازد.

* صدای عدالت
روزنامه صدای عدالت در سخن روز خود با عنوان "کشتار مسلمانان چین "به قلم محمدعلی نجف آورده است:‏در روزهای اخیر درگیریهای گسترده ای بین مسلمانان ایغور و هانهای چینی رخ داده است که منجر به کشته شدن بیش از 160 نفر گردید. شروع درگیری ها نیز به دلیل کشته شدن کارگران ایغور در کارخانه ای در جنوب چین در 25 ژوئن بوده است. این حوادث در حالی رخ داد که از مدتها پیش نیز دولت چین در تلاش برای منزوی ساختن مسلمانان ایالت سین کیانگ که قریب بر 8 میلیون نفر را تشکیل می دهند بوده است. ‏
مردم این منطقه سالهاست که از ابتدایی ترین حقوق خود محروم بوده و در اثر سیاست های ضد اسلامی دولت چین در شرایط سختی به سر می بردند. درنتیجه با توجه به اینکه یکی از ادعاهای سازمانها و کشورهای مدافع حقوق بشر حمایت از حقوق شهروندی است سئوالی که در اینجا مطرح می شود این است که این کشورها به خصوص کشورهای اسلامی در برخورد با عملکرد دولت چین چه واکنشی از خود نشان دادند؟‏
گرچه حوادثی از این دست طی سالهای گذشته در ایالت سین کیانگ رخ داده است(همچون قتل عام بیش از 120 هزار نفر در میدان تیان آن من در سال 1989 به بهانه دست داشتن آمریکا در جنبش های آزادی خواهی دانشجویان این کشور) اما باید گفت شدت حادثه اخیر فجیع تر از پیش بوده است. به خصوص اینکه مردم مسلمان این استان صرفاً در تظاهراتی مسالمت آمیز خواستار حفظ فرهنگ اسلامی و برخی از مشکلات خود بودند. ‏
نسبت دادن این ناآرامی به عواملی از خارج از کشور جهت سرکوب این مردم نمی تواند توجیه پذیر باشد. نگاه به رسانه های جهان نیز نشان از واکنش جدی نسبت به رویداد نمی دهد. حتی کشورهای غربی مدعی حقوق بشر نیز موضع صریحی در این خصوص نگرفته اند. همچنین در چنین شرایطی که می بایست کشورهای اسلامی متحد عمل نموده و در قالب سازمانهایی چون سازمان کنفرانس اسلامی واکنش جدی و مؤثری انجام می دادند نبوده ایم. ‏
نمونه های قابل ذکر از واکنش های صورت گرفته می توان به موارد ذیل اشاره نمود:‏
‏1- ایان کلی سخنگوی وزارت خارجه آمریکا در واکنش به حوادث سین کیانگ صرفاً گفت: "دولت آمریکا عمیقا نگران اوضاع است و از شدت خشونت‌هایی که دیده می‌شود بسیار نگرانیم و از مقام‌های چینی می‌خواهیم اوضاع را به حال عادی بازگردانند. "‏
‏2- دبیر کل جمعیت اخوان المسلمین اردن با محکوم کردن کشتارهای خونین مسلمانان ایالت سین کیانگ چین، از دولت‌های عربی و اسلامی خواست تا علیه دولت چین اعمال فشار کنند.‏
‏3- تاکه ئو کاوامورا، دبیر و سخنگوی ارشد دولت ژاپن از اوضاع ناآرام در استان سین کیانگ چین ابراز تأسف کرد و گفت که "کشورش حوادث در سین کیانگ را به دقت پیگیری و بررسی می‌کند. " ‏
‏4- دولت ترکیه سفیر چین را احضار و در این مورد به وی تذکر داد و نخست وزیر ترکیه در واکنش به رویدادهای اخیری که در چین روی داد اعلام کرد که این حوادث نوعی نسل کشی به شمار می‌آید. ‏
‏5- سازمان کنفرانس اسلامی صرفاً با اشاره به روابط تاریخی چین و جهان اسلام ابراز امیدواری کرده است که چین مشکلات گروه ها و جوامع اسلامی در این کشور را با نگاهی گسترده و بصورت ریشه ای حل و فصل کند. دبیر کل این سازمان نیز از کشتار مسلمانان ایالت سین کیانگ صرفاً ابراز نگرانی نموده است.‏
‏6- اریک شوالیه سخنگوی وزارت امور خارجه فرانسه، نیز صرفاً ا ز وضع استان مسلمان‌نشین سین کیانگ چین ، ابراز نگرانی کرد.‏
نکته قابل تأملی که در اینجا وجود دارد استفاده ابزاری مجدد از کلمه تروریسم است. سرکوب مسلمانان به بهانه مبارزه با تروریسم شعاری است که بارها توانسته سازمانها و کشورهای مدافع حقوق بشر بویژه غرب را اقناع سازد.(بدون هرگونه تفحص و تحقیقی در خصوص علت حادثه) نتیجه آن کشتار مستمر مسلمانان در فلسطین، غزه، ترکستان شرقی، چچنستان، قاراباغ و...بوده است.‏
انتظار می رود کشورهای جهان بویژه کشورهای اسلامی در واکنش به حوادث اخیر متحدتر عمل می نمودند. اما صرفاً به موضع گیری های پراکنده بسنده نمودند. سکوت محض و سیاست مبهم دولت ها در واکنش به حوادث اخیر گویای بی تفاوتی به سیاست های ارزش گرا و حقوق بشری است و باید خاطرنشان ساخت پیامد این امر رشد و گسترش تروریسم در هر نقطه ای از جهان خواهد بود. ‏


88/4/22
10:33 صبح

نماز جمعه این هفته تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی اقامه

بدست شاپور در دسته

پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی:
نماز جمعه این هفته تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی اقامه می شود

خبرگزاری فارس: نماز جمعه این هفته تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی اقامه می شود.


به گزارش فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانی هاشمی رفسنجانی، این پایگاه خبر داد که نماز جمعه این هفته تهران به امامت آیت الله هاشمی رفسنجانی اقامه می شود.
دانشگاه تهران 26تیرماه میزبان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام و رئیس مجلس خبرگان رهبری است و نماز جمعه این هفته تهران به امامت "ایت الله هاشمی رفسنجانی " اقامه خواهد شد.

88/4/22
10:32 صبح

رئیس جمهور قانون جرایم رایانهای را ابلاغ کرد

بدست شاپور در دسته

رئیس جمهور قانون جرایم رایانه‌ای را ابلاغ کرد

خبرگزاری فارس: رئیس جمهور قانون جرایم رایانه‌ای که در مجلس شورای تصویب و به تایید شورای نگهبان رسیده را برای اجرا ابلاغ کرد.


به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از پایگاه اطلاع رسانى دولت، بر اساس قانون جرایم رایانه‌ای، هرکس به طور غیرمجاز محتوای در حال انتقال ارتباطات غیرعمومی در سامانه‌های رایانه‌ای یا مخابراتی یا امواج الکترومغناطیسی یا نوری را شنود کند، به حبس از 6 ماه تا 2 سال یا جزای نقدی از 10میلیون ریال تا 40میلیون ریال یا هر دو مجازات محکوم خواهد شد.
بر اساس این قانون، هرکس به طور غیرمجاز به داده‌ها یا سامانه‌های رایانه‌ای یا مخابراتی که به وسیله تدابیر امنیتی حفاظت شده است دسترسی یابد، به حبس از 9 روز تا یک سال یا جزای نقدی از 5 میلیون ریال تا 20 میلیون ریال یا هر 2 مجازات محکوم خواهد شد.
در ماده 3 این قانون آمده است هر کس به طور غیرمجاز نسبت به داده‌های سری در حال انتقال یا ذخیره شده در سامانه‌های رایانه‌ای یا مخابراتی یا حامل‌های داده مرتکب اعمال زیر شود به مجازات‌های مقرر محکوم خواهد شد.
همچنین در این ارتباط، دسترسی به داده های مذکور یا تحصیل آنها یا شنود محتوای سری در حال انتقال، حبس از یک تا سه سال یا جزای نقدی از 20 میلیون ریال تا 60 میلیون ریال یا هر 2 مجازات، در دسترس قرار دادن داده‌های مذکور برای اشخاص فاقد صلاحیت، به حبس از 2 تا 10 سال، افشا یا در دسترس قرار دادن داده‌های مذکور برای دولت، سازمان، شرکت یا گروه بیگانه یا عاملان آنها، به حبس از پنج تا 15 سال محکوم خواهند شد.
براین اساس داده‌های سری داده‌هایی است که افشای آنها به امنیت کشور یا منافع ملی لطمه می زند.
آیین نامه نحوه تعیین و تشخیص داده‌های سری و نحوه طبقه بندی و حفاظت آنها ظرف سه ماه از تاریخ تصویب این قانون توسط وزارت اطلاعات با همکاری وزارتخانه‌های دادگستری، کشور، ارتباطات و فناوری اطلاعات و دفاع و پشتیبانی نیروهای مسلح تهیه و به تصویب هیئت وزیران خواهد رسید.
بر اساس این قانون، چنانچه ماموران دولتی که مسوول حفظ داده های سری مقرر در ماده 3 این قانون یا سامانه‌های مربوط هستند و به آنها آموزش لازم داده شده است یا داده‌ها یا سامانه‌های مذکور در اختیار آنها قرار گرفته است بر اثر بی احتیاطی، بی مبالاتی یا عدم رعایت تدابیر امنیتی موجب دسترسی اشخاص فاقد صلاحیت به داده‌ها، حامل‌های داده یا سامانه‌های مذکور شوند، به حبس از 90 روز تا 2 سال یا جزای نقدی از پنج میلیون ریال تا 40 میلیون ریال یا هر 2 مجازات و انفصال از خدمت از شش ماه تا دو سال محکوم خواهند شد.
گفتنی است از آنجایی که برای تصویب لایحه جرایم رایانه‌ای هیچ فوریتی تعیین نشده بود، بررسی این لایحه بیش از یک سال در مجلس به طول انجامید و در نهایت کلیات قانون جرائم رایانه‌ای در روز 27 آبان ماه سال 87 در صحن علنی مجلس با 176رای موافق، 3 رای مخالف و 2 رای ممتنع به تصویب رسید و شورای نگهبان قانون جرائم رایانه‌ای مصوب مجلس شورای اسلامی را در پنج مورد خلاف موازین شرعی، در چهار مورد مغایر با قانون اساسی و در یک مورد مبهم و نیازمند رفع ابهام دانسته بود که با رفع ایرادات این شورا از سوی مجلس، در تاریخ 7 تیر ماه سال جاری قانون جرائم رایانه‌ای تایید شد و رئیس جمهور 10 تیر ماه آن را برای اجرا ابلاغ کرد.

88/4/22
10:31 صبح

حکم اعدام اعضای گروهک تروریستی مالک ریگی در زاهدان اجرا میشود

بدست شاپور در دسته

فردا در ملأعام
‌حکم اعدام اعضای گروهک تروریستی مالک ریگی در زاهدان اجرا می‌شود

خبرگزاری فارس: فردا صبح ساعت 30/6 دقیقه، حکم اعدام اعضای گروهک تروریستی مالک ریگی در ملأعام در پارک لاله زاهدان اجرا می‌شود.


به گزارش خبرگزاری فارس از زاهدان، روابط عمومی دادگستری استان سیستان و بلوچستان طی اطلاعیه‌ای اعلام کرد: ‌حکم عبدالحمید ریگی برادر سرکرده گروهک تروریستی عبدالمالک و 13 تن از عوامل اصلی این گروهک که به اتهام محاربه و افساد فی‌الارض و کشتار مردم بی‌گناه در حادثه ترویستی تاسوکی و دارزین بم و گروگانگیری مسلحانه به اعدام محکوم شده‌اند، رأس ساعت 30/6 دقیقه بامداد فردا 23 تیر ماه در پارک لاله زاهدان و در ملأ عام به اجرا گذاشته خواهد شد.
در این اطلاعیه از همه مردم شهید‌پرور به ویژه خانواده‌های معظم شهدایی که عزیزانشان به دست این عوامل استکبار جهانی به شهادت رسیده‌اند، دعوت شده تا در این مراسم حضور داشته‌ باشند.

<   <<   16   17   18   19   20   >>   >